Thursday, February 06, 2014
هشت اشتباه آدمهای باهوش
همه ما در طول زندگی عادت های غیر مفیدی پیدا میکنیم که ما را از رسیدن به هدف اصلی زندگیمان دور میکند و معمولاً در این دنیا که با سرعت شگرفی پیش میرود، حتی متوجه نمیشویم که همان اشتباهات را دوباره و دوباره مرتکب میشویم. برای این که زندگی متوازن و مفید داشته باشید باید طولانی مدت در کاری که راضیتان میکند تلاش نموده و از اشتباهاتی که در زیر عنوان میگردد دوری کنید. این 8 اشتباه انسانهای باهوش است و نشانتان میدهیم که چه طور از این اشتباهات در امان بمانید:
1. آن ها مشغول بودن را با مفید بودن اشتباه میگیرند.
سرعتتان را کم کنید و این را به یاد بیاورید: بیشتر چیزها هیچ اهمیت خاصی ندارند. مشغول بودن معمولا یک شکل تنبلی ذهنی است. به خاطر همین است که میگویند عاقلانه تر کار کنید نه سختتر.
فقط کافی است که یک نگاه به اطرافتان بیاندازید. آن ها که از همه مشغول ترند، بازده کمتری دارند. افراد پرمشغله همیشه وقت کم میآورند. همیشه در تلاش برای رسیدن به سر کار، کنفرانس، میتینگ، جلسات کاری و از این قبیل هستند. معمولاً کم پیش میآید که وقت کافی برای خانواده و دور هم بودن داشته باشند، حتی برای خوابیدن هم وقت ندارند. برنامه پرمشغله شان باعث میشود احساس مهم بودن کنند اما این فقط یک توهم است.
راهحل: سرعتتان را کمتر کنید. نفس بکشید. تعهداتتان را مرور کنید. کارهای مهم را اول برنامه بیاورید. هر زمان فقط یک کار را انجام دهید. از همین حالا شروع کنید. هر دو ساعت یکبار یک وقفه کوتاه برای استراحت داشته باشید. بعد تکرار کنید.
2. وقتشان را صرف دنبال کردن یک دستاورد ساختگی میکنند.
رشد شخصی مسئله ای درست است. رشد شخصی یک دستاورد است. اما تا زمانی که واقعی باشد. مشکل این جاست که فشار برای رشد کردن به همراه خود، انگیزه برای راحت تر کردن آن رشد میآورد. یا اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، برای ساده تر به نظر رسیدن رشد.
بازیهای رشد که دستاوردهای ساختگی دارند را در اینترنت بارها میبینید. خیلی از آن ها حاوی محصولات و خدماتی هستند که توسط شرکت های معروف فراهم میشوند. هر کدام یک زیربنای روانی دارند که از یک بازی رشد پر از دستاوردهای ساختگی حمایت میکنند جمع آوری امتیازهایی که به فایده موردنظر آن محصول یا خدمات نزدیک باشد: لیست دوستان و دنبال کنندگان در شبکه های اجتماعی.
بله، هرکدام از آن ها اگر به تعادل و با هدف استفاده شوند، یک هدف منطقی به دنبال دارد. اما بیشتر افراد این قدر خود را درگیر سیستم امتیازهای آن بازی میکنند که آن دلیل اصلی و قانونی که به خاطر آن شروع به استفاده از آن محصول یا خدمات کردند را به کلی فراموش میکنند.
اگر این بازی را فقط برای سرگرمی انجام میدهید، و از آن آگاهید، عالی است و هیچ اشکالی ندارد. اما اگر هدفتان به دست آوردن دوستان بیشتر و بیشتر و بالا بردن تعداد دوستان و دنباله روهایتان فقط برای دست یافتن به آن است، دستاوردهایتان کاملاً ساختگی است. به همین دلیل خیلی مهم است که ذهنتان را روی کاری که میکنید و دلیل انجام آن تمرکز دهید.
راهحل: از خودتان بپرسید آیا این فعالیت یک تغییر مثبت و محسوس در زندگی من یا فردی دیگر ایجاد میکند؟ آیا لازمه یک هدف واقعی است؟ آیا به نظرم اشکالی ندارد که اینکار را فقط به خاطر این که از انجام آن لذت میبرم انجام میدهم، فارغ از این که فکر کنم برای خودم یا دیگری فایده دارد یا نه؟
3. یاد میگیرند یک کار را چه طور انجام دهند اما هیچ وقت انجامش نمیدهند.
متاسفانه فقط تعداد کمی از آدمها طوری زندگی میکنند که به آن موفقیتی که همیشه در رویاهایشان بوده دست پیدا کنند و این یک دلیل ساده دارد: بقیه هیچ وقت وارد عمل نمیشوند!
علمآموزی به این معنا نیست که رشد میکنید. رشد زمانی اتفاق میافتد که چیزهایی که میدانید زندگیتان را تغییر دهند. بیشتر آدمها در سردرگمی کاملند. در واقع آن ها زندگی نمیکنند. فقط روزها را میگذرانند و هیچوقت کاری که لازم است را انجام نمیدهند (یعنی دنبال کردن آرزوهایشان).
مهم نیست که نابغه باشید یا دکترای فیزیک کوانتوم داشته باشید، اگر عمل نکنید نمیتوانید کوچکترین تغییری در زندگیتان ایجاد کنید. بین دانستن خالی و دانستن و عمل کردن تفاوت زیادی وجود دارد. دانش و هوش بدون عمل هر دو بی ارزش هستند. به همین سادگی!
راهحل: موفقیت در تصمیم به زندگی کردن —جذب خودتان در فرآیند دنبال کردن اهدافتان— نهفته است. پس تصمیم بگیرید و وارد عمل شوید.
4. برای بررسی پیشرفتشان معیار سنجش درستی ندارند.
نمیتوانید چیزی که به درستی آن را نسنجیده اید، کنترل کنید و چیزی که میسنجید آینده شما را تعیین میکند. اگر چیزهای درستی را بررسی نکنید نسبت به فرصتهایی که برایتان پدیدار میشود کور میشوید.
تصور کنید که در کار تجاری کوچکی که انجام میدهید، مقرر کنید که میزان مدادها و گیره های کاغذ که مصرف کردید را حساب کنید. آیا این منطقی است؟ خیر! چون مدادها و گیره های کاغذ معیار خوبی از چیزهای مهم برای یک تجارت نیستند. مدادها و گیرههای کاغذ هیچ تاثیری در درآمد، رضایت مشتری، رشد بازار و از این قبیل ندارند.
اجازه بدهید به عنوان یک مثال عینی از فروشگاه اینترنتی اسم ببریم. بیشتر صاحبان این سایت ها که از آن راه، زندگی خود را میگذرانند، تعداد مشترکین RSS خود را اولین معیار موفقیت سایتشان قلمداد کرده و به دقت آن را بررسی می کنند اما نمی دانند که تعداد مشترکین RSS یک معیار حیاتی نیست زیرا بیشتر این مشترکین درصد فعالیت بسیار پایینی در سایت میزبان و تولید کننده درآمد آن دارند.
این که چه چیز را بسنجید آینده شما را تعیین میکند. باید چیزهایی را بسنجید که مستقیماً به هدف اولیه شما مرتبط باشد.
راهحل: رویکرد مناسب این است که بفهمید هدف اصلی تان چیست و بعد چیزهایی که مستقیماً در رسیدن به آن هدف دخیل هستند را بسنجید. در مورد مثال سایت تجاری، هدف باید اخذ درآمد از طریق سایت باشد و معدود چیزهایی که ارزش بررسی را دارند تعداد کلیکهایی که روی تبلیغات انجام شده، نرخهای تبدیل محصولات و نظرات مشتری/خواننده ها و از این قبیل میباشد. توصیه ما این است که برای تعیین هدف اصلی تان وقت بگذارید، بعد مهمترین موارد برای بررسی کردن را تعیین کرده و بعد بلافاصله شروع به بررسی کنید. به طور هفتگی اعداد را یادداشت کرده و از آن اطلاعات برای ایجاد یک نمودار روند رشد هفتگی یا ماهانه استفاده کنید تا پیشرفتتان را ارزیابی کنید. بعد عملکردهایتان را بنا به پیشرفت بیشتر توسعه دهید.
5. درگیر ایده آل سازی همه چیز میشوند.
خیلی از ما ایده آل گرا هستیم. معیارهای بالایی برای خودمان در نظر میگیریم و بیشترین تلاشمان را میکنیم. زمان و توجه زیادی را صرف کار/علاقه مان میکنیم تا استانداردهای شخصیمان را بالا نگه داریم. عشق ما به بهترینها باعث میشود دست به تلاشهای بیشتر بزنیم، هیچ وقت دست از کار نکشیم و هیچ وقت از پا ننشینیم. و این اختصاص دادن کامل خود به ایده آل ها به ما کمک میکند به نتیجه دلخواه مان برسیم. البته تا زمانی که این روش ما را اسیر خود نکند.
اما وقتی اسیر ایده آل گرایی شدیم چه اتفاقی میافتد؟ وقتی نتوانیم به استانداردهایی که برای خودمان تعیین کردهایم برسیم، ناامید و دلسرد میشویم و نمیتوانیم با چالش های جدید روبهرو شویم و یا حتی کاری که شروع کردهایم را تمام کنیم. اصرار ما برای رساندن همه چیز به منتهای درجه عالی بودن باعث تاخیرهای زیاد در کارها، استرس شدید و نتیجه نامطلوب میشود.
ایده آل گراهای واقعی کارها را سخت شروع میکنند و برای اتمام آن ها هم بسیار سختی میکشند.
راهحل: دنیای واقعی هیچ پاداشی به ایده آل گراها نمیدهد، دنیا به کسانی پاداش می دهد که کارها را انجام می دهند. تنها راه برای انجام کارها این است که 99% مواقع ایده آل انجام ندهیم. فقط با سال ها تمرین و غیر ایده آل انجام دادن کارهاست که میتوانیم به بارقههایی از ایده آل دست پیدا کنیم. پس تصمیم بگیرید، وارد عمل شوید. از نتیجه کار درس بگیرید و این روش را بارها و بارها انجام دهید. این بهترین راه برای دست یافتن به ایده آل هاست.
6. قبل از این که برای یک فرصت وارد عمل شوند صبر می کنند تا 100% برای آن آماده گردند.
این مورد تا حدودی به مورد بالا مرتبط است اما نکاتی دارد که باید جداگانه درمورد آن بحث شود. یکی از مهم ترین چیزهایی که میبینیم افراد باهوش را عقب میاندازد بیمیلی خودشان برای قبول کردن فرصتها فقط به این دلیل است که تصور میکنند برای آن آمادگی ندارند. به عبارت دیگر، تصور میکنند که به دانش، مهارت و تجربه بیشتری نیاز دارند تا بتوانند برای آن فرصت اقدام کنند. متاسفانه، این طرز فکر جلوی پیشرفت را میگیرد.
واقعیت این است که وقتی موقعیت و فرصتی پیش میآید هیچ کس هیچ وقت آماده نیست. چون بیشتر فرصتهای زندگی ما را مجبور میکند از نظر احساسی و عقلی رشد کنیم. این فرصتها باعث میشود از منطقه امن مان پا را فراتر بگذاریم و این یعنی اول کار احساس راحتی چندانی نخواهیم داشت. و وقتی احساس راحتی نکنیم، احساس آمادگی هم نمیکنیم.
راه حل: یادتان باشد که فرصتهای استثنایی برای رشد و پیشرفت فردی بارها و بارها در طول زندگی اتفاق میافتد. اگر میخواهید در زندگیتان تغییر مثبت ایجاد کنید، باید از این موقعیتها استفاده کنید، حتی اگر صد در صد احساس آمادگی برای آن ندارید.
7. خود را با انتخابهای زیاد اشباع میکنند.
در قرن 21 که اطلاعات با سرعت نور حرکت میکند و فرصتهای تغییر و پبشرفت بهنظر بی انتها میرسد، برای انتخاب روند زندگی و کار با موقعیت های مختلفی روبهرو هستیم. اما متاسفانه، زیاد بودن گزینههای انتخاب معمولاً موجب بیتصمیمی، سردرگمی و بیحرکتی میشود.
تحقیقات مختلف درمورد کار و بازاریابی نشان داده است که وقتی مشتری با انتخاب های مختلفی از محصولات روبهرو باشد، خرید کمتری میکند. مطمئناً انتخاب از بین سه گزینه بسیار راحتتر از بین سیصد گزینه است. اگر تصمیم برای خرید کردن سخت باشد، بیشتر افراد خسته شده و دست از خرید میکشند. همانطوریکه در کلاس های ریزپردازنده گفته ام رشد علم کامپیوتر مدیون یک نگرش بود! نگرش ساده انگارانه از عملیات سی پی یو و حذف یک مرحله از سه مرحله کار آن. به همین ترتیب اگر شما هم خودتان را در معرض تعداد گزینه های انتخاب زیادی قرار دهید، ذهن ناخودآگاه تان خسته میشود.
راهحل: اگر سعی دارید درمورد چیزی در زندگی تان تصمیم بگیرید، وقتتان را صرف ارزیابی آخرین جزئیات هر انتخاب نکنید. چیزی را انتخاب کنید که فکر میکنید برایتان مناسب است و آن را امتحان کنید. اگر موثر نبود، چیز دیگری را انتخاب کنید و پیش بروید.
8. در زندگی خود تعادل ندارند.
اگر از آدمها بخواهید آنچه که از زندگی میخواهند را برایتان خلاصه کنند، آن را در کلماتی مثل عشق، موفقیت، خانواده، شناخت، آرامش، خوشبختی و امثال آن خلاصه میکنند. اما همه این ها چیزهایی کاملاً متفاوت هستند و بیشتر آدمها همه آن را در زندگیشان میخواهند. متاسفانه، تعداد زیادی از آدمها برای رسیدن به این اهداف، زندگیشان را درست متعادل نمیکنند.
کسی را میشناسم که سال گذشته با یک سرمایه ناچیز، یکصد میلیون تومان از تجارت خود درآمد کسب کرد اما وقتی با من درد و دل میکرد میگفت که افسرده است. وقتی از او دلیلش را پرسیدم گفت چون تنها و خسته است و وقت کافی برای خودش اختصاص نداده است.
یک نفر دیگر را هم میشناسم که همیشه و تقریباً همه روز را در ساحل مشغول موج سواری است. او از آن دسته آدمهای مثبت اندیش بسیار شاد است که همیشه نیشش تا بناگوشش باز است. اما در یک وَن میخوابد و واقعاً محتاج نان شبش است. نمیتوانم با این که این مرد همیشه شاد به نظر میرسد داستان زندگیش را یک زندگی موفق بدانم. این ها دو سبک زندگی تقریباً نامتعادل هستند. میلیونها زندگی دیگر هم مثل این ها وجود دارد.
راهحل: وقتی زندگی کاریتان (یا زندگی اجتماعی تان، خانوادگی تان و از این قبیل) پرمشغله باشد و همه انرژی تان در آن نقطه متمرکز شده باشد، خیلی راحت تعادل زندگیتان برهم میخورد. با این که انگیزه اهمیت زیادی دارد اما اگر میخواهید کارها درست انجام شود، باید ابعاد مختلف زندگی تان را متعادل کنید. این که یک بُعد زندگی را فراموش کرده و بیشتر وقتتان را صرف یک بُعد زندگی کنید، فقط برایتان خستگی و استرس به همراه خواهد داشت.
منبع: عصرارتباط